روزی دختر جوانی نزد استاد
پیر رفت و گفت : ای پیر دانا
من دیگر از تنهایی خسته
شده ام و نمیتوانم بیش از
این منتظر فرد ایده الم بمانم
تصمیم دارم به اولین کسی که
به من ابراز علاقه نماید جواب
مثبت داده و وارد رابطه شوم
پیر دانا گفت : قبل از این کار
به این سوال من خوب بیندیش
که پاسخش را نیز به خوبی میدانی
اگر در جایی بسیار تشنه باشی اما
دسترسی به آب نداشته باشی
حاضری برای رفع تشنگی خود
ظرف سم را سَر بکشی ؟
و بدین ترتیب با شعله ی چراغ
این سوال ، مسیر تاریک آن
دختر روشن شد و او از تباه
شدن رهایی یافت .
4.درسهایی از استاد پیر ☕
3.درسهایی از استاد پیر
2.درسهایی از استاد پیر
اشتراک گذاری در تلگرام